برای عزیزترین هایم
درود بر پسرانم
باید اعتراف کنم شما تکه هایی از وجودم نیستید بلکه تمام وجود منید
عاشقتانم
این روزا برای غذا خوردن یکمی اذیت می کنید مخصوصا آرتین خان
واقعا نمی دونم باید چکار کنم که اوضاع بهتر شه کاش می دونستید چقدر این دوران از نظر تغذیه مهم هست وگرنه این قدر اصرار نمی کردم
دوست داشتم عکستان را در این وبلاگ قرار بدم ولی مطمئن نبودم کار درستی باشه و شما در آینده از این کار راضی و خوشنود باشید
این روزا آتبین نفس مامان سعی میکنه بدون کمک وایسته و چشم چپ کنم می خوره زمین خیلی هوشمندانه می شینی به طوری که یک پات جلو یک پات عقب هست و در هیچ شرایطی نمی خوری زمین خیلی عالی چهاردست و پا می ری البته می خوای راه هم بری نفسم ساعت و برق و خیلی چیزای دیگه رو می شناسی و کسی حق نداره بدون شما بره بیرون
کلماتی که می گی
بَ بَ = بابا
دَدَ = ددر = بیرون
بوب = توپ
و این روزا آرتین وجود مامان سعی می کنه از همه جا بالا بره از تمام بالشت ها و پستی بلندی ها پسرم کوه نورده و هنوز سینه خیز می ره گاهی هم می ره روی چهاردست و پا ولی برای حرکت هنوز سینه خیزه به طرز با نکمی بوس می کنه الهی فدای لب های خوشگلت برم عاشق لپ تاپ مامانی و تا می بینی واقعا نمی تونم نگهت دار فدای تایپ کردنت برم عمرم
کلماتی که می گی
بَ بَ = بابا
مَممممَ = مامان
بَ = برق
پووووو= توپ!
دَدَ = ددر