این روزها درگیر کارهای دانشگاه هستم و اعتراف می کنم که دچار استرس شدم. استرس انجام کارهایی که می دونم تو هیچ کدوم توانا نیستم ولی انتخابشون کردم برای انجام. چرا؟ چون معتقدم برای رشد کردن لازمه هرچی رو که بلد نیستی با سر بری توش تا یاد بگیری. به قول معروف مرگ یک بار شیون هم یک بار. می دونم این مراحل که تموم بشه خیلی از نقاط ضعفی که داشتم هم تموم میشه البته انشالله. یک مسابقه دانشگاهی هم در پیش دارم گاهی امیدوارانه گاهی هم مایوسانه پیش می رم. تا اخر اردیبهشت تموم میشه پسرا این روزا در حال بازی و جنب - جوشن همچنان عاشق کتاب خوندن تنها چیزی که می تونه برای دقایقی آرومشون کنه کتابه خدا رو شکر هرچی بخونی براشون کمه به انتخاب خودشون ...